نفس مامان شعر میخونه
فدای چشمات میشم وقتی نگات با منه نفس مامان این روزا شعر میخونه چند مدت پیش وقتی میگفتیم آدین جون شعر بخون یه چیزای میخوندی فقط خودت میدونستی الان وقتی میگیم یه توپ دارم میگی قلقلیه مامان:سرخ و سفید و آدین:آبیییه مامان:میندازم زمین آدین :هباااا . تا همینجا بلدی .دیگه اینکه عاشق رنگ آبی هستی لباست رو نشون میدیم میگیم چه رنگیه میگی آبی همه چی رنگش آبیه از نظر شما.بازی میکنی یه دست میزاری رو سینه خودت و یه دست میزنی به مامان میگی ده بی سی چل.دیگه وقتی میگیم دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده میگی نوچ نوچ خبر داری میگی نوچ نوچ خیلی آبدار هم این کارو میکنی که خیلی شیرین میشی.اتل متل هم بازی میکنی پسرخاله عماد هم خیلی دوس داری اون طفلک نباید دست ...
نویسنده :
مامان و بابا
20:54